
خلاقیت در انسانها دو جنبه دارد. یک روی آن خلق کردن و روی دیگرش اشتراک گذاری یا فروش است. بزرگترین مشکل افراد خلاق این است که آنها تنها در یک بُعد ماجرا قوی هستند. افراد موفق و پیشرو آنهایی هستند که موفق شده اند بین این دو وجه تعادل برقرار کنند. آنها یاد گرفته اند که چطور خلق کنند و چگونه با استراتژی مناسب هنر و محصول نوآورانه خود را به بازار عرضه کنند.
بُعد اول ماجرا: خلق کردن

بُعد اول خلاقیت درانسانها، عمل خلق کردن است. فرایند خلق کردن اغلب از دوران کودکی شروع می شود، زمانی که تخیل ما در دنیایی امن و بدون دغدغه شروع به شکوفا شدن می کند.
همه چیز ممکن است از یک بوم نقاشی، یک میکروفون، خواندن یک مجله، کار با کامپیوتر و یا رویداد دیگری شروع شود. این قدم اول در مسیرکشف علاقه مندی های شخصی است.
بُعد دوم ماجرا: به اشتراک گذاری یا فروش

بُعد دوم خلاقیت، عمل به اشتراک گذاشتن چیزی است که خلق می کنیم. این اشتراک گذاری می تواند به شکل های مختلف ازجمله “فروش” باشد.
فرآیند خلاقیت در صورتی که منجر به فروش شود؛ انگیزه ی بزرگی برای فرد خلاق خواهد شد. پس از آنکه چیز با ارزشی مانند کالا یا محصولی ساختید که ممکن است برای همه ی مردم جهان با ارزش باشد، وارد مرحله ی جدیدی می شوید؛ مرحله ای حساس و تعیین کننده.
بزرگترین مشکل افراد خلاق چیست؟
بزرگترین مشکل افراد خلاق این است که معمولا تنها در یک بعد ماجرا قوی هستند. آنها یا هنرمندی فوق العاده هستند که مطلقاً هیچ دانشی درباره نحوه بازاریابی، برندسازی و به اشتراک گذاری آثار خود ندارند، یا بازاریابی باهوش هستند که در بعد اول ماجرا، یعنی خلق کردن بسیار ضعیف هستند.
بزرگترین مشکل افراد خلاق عدم توانایی برقراری تعادل بین دو جنبه ی “خلق کردن” و “عرضه” است.
راه حل مشکل کجاست؟
اگر نگاهی به افراد خلاق و پیشرو در صنعت بیاندازید، خواهید فهمید که آنها بر هر دو جنبه ماجرا تسلط دارند. یعنی علاوه بر آنکه درک درستی از فرآیند خلق کردن دارند، می دانند که چگونه به طور موثر و استراتژیک محصول یا خدماتشان را به بازار عرضه کنند.
هنرمندان حرفه ای حتی به خود اجازه نمی دهند که در مورد نحوه “بازاریابی” اثر خود صحبت کنند، زیرا تصور می کنند این کار از ارزش هنر آنها می کاهد.
بازاریابان حرفه ای (مانند آنهایی که در صنعت تبلیغات فعال هستند) نیز در “خلق کردن” حرف زیادی برای گفتن ندارند.
اینگونه است که افراد خلاق، بزرگترین مانع در مسیر پیشرفت خودشان می شوند. هنرمندان نمی خواهند به عنوان بازاریاب فکر کنند و بازاریاب ها نمی خواهند به عنوان هنرمند فکر کنند. اما حقیقت این است که شما به هر دو نیاز دارید.

اگر شما یک هنرمند با استعداد هستید و هیچ کس آن را نمی داند، مایه تاسف است. نه فقط برای شما، بلکه برای همه ی جهان. و یا اگر بازاریابی با استعداد هستید که از مهارتتان تنها برای فروش محصولاتی سطح پایین به مردم استفاده می کنید، باز هم مایه ی تاسف است.
“خلاقیت ” از اعماق قلبتان سرچشمه می گیرد، همان جایی که در کودکی علاقه مندی و استعداد خود را کشف کردید و این کار سبب شد تا کارها را با عشق و علاقه انجام دهید نه از سر ناچاری و رفع تکلیف. در ادامه این مسیر باید یاد بگیرید که چگونه هنرتان را با جهانیان به اشتراک بگذارید.
شما به هردو مهارت نیاز دارید.
لینک کوتاه: idiato.net/crprob
عالیه